نوروز ماندگار است، تا يک جوانه باقيست
نوروز ماندگار است، تا يک جوانه باقيست
باقيست جمع جانان، تا اين يگانه باقيست
بار دگر بريدند ناي و نواش، اما
اين ساز مي نوازد تا يک ترانه باقيست
سينه به سينه گفتند کوتاه تا شود شب
کوتاه مي شود شب، وقتي فسانه باقيست
عيد است و نامه دارم، از من رسان سلامي
بشتاب اي کبوتر، تا آشيانه باقيست
گم کردمش نشاني ش، يک کوچه تا جواني
پيداش کن پرنده ! تا اين نشانه باقيست
مي چينمت ستاره از آسمان کرمان
پرواز کن ستاره ! تا بام خانه باقيست
نور نگاه کورش بر بردگان بابل
بعد از هزارها سال، در هگمتانه باقيست
زيباست حرف باران در کوچه هاي تبريز
آواز مولوي هست، تا يک چغانه باقيست
دود اجاق وصلي کو در سفر بر افراشت
بعد از هزار منزل، در بلخ و بانه باقيست
در حيرتم که بعد از کشتار عشق اينک
در زير سقف تاريخ، عطر زنانه باقيست
تازي وکينه توزي، جهل وسياه روزي
نفرين بر انکه عدلش با تازيانه باقيست
عصر دگر بر آيد، اين نيز هم سر آيد
گر نيستت يقيني حدس و گمانه باقيست
يغماييان ربودند محصول عمر ما را
بشتاب و کشت ميکن، تا چند دانه باقيست
افراط کرد و تفريط اين ساربان گمراه
اي کاروان سفر خوش، راه ميانه باقيست
عليرضا ميبدی
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen